آوینا ساداتآوینا سادات، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

دخترای نازم

تولد

دیروز تولد دخترمون آوینا بود ...یه جشن کوچیک داشتیم من و آلا جونم سرماخورده بودیم ولی هر طور بود تولد گرفتیم آلا از همه بیشتر اصرار داشت برا آبجی کوچولوش تولد بگیره ...دوستاشو هم دعوت کرد....آلاست دیگه بخواد کاری رو انجام بده حتما انجام می ده والبته نا گفته نماند دختر گلم خیلی بهم کمک کرد ممنونم ازت آلا جون آوین زیاد سرحال نبود چون ساعت خوابش بودولی با دیدن نی نی ها شاد شد   سید محسن-فاطمه-آوینا-سیدعلی -پریا همه شون یه جورایی حیرونن عروسکای کوچولو! ...
18 بهمن 1392

نه نه نه!

آوینا مثل همه ی بچه های دیگه ادا کردن حروف رو زود شروع کرد ولی به صورت جدی اولین کلمه ای که گفت بابا بود و دو روز بعد از تولدش کلمه ی نه رو گفت والان چند روزی می شه که به نه گفتن اصرار داره ومدام می گه نه نه نه! خیلی شیرین می شه وقتی می گه نه! جیجیک مامان... (هنوز دندونش در نیومده! ) ...
18 بهمن 1392

چند روز تا تولد

زمان به سرعت برق می گذره و تاچشم باز میکنی می بینی یک سال دیگه هم گذشت.....والبته با این تفاوت که در سال گذشته فرشته کوچولویی کنار من وبابایی و آلاجونم بود که این سال رو از بقیه ی اوقات مستثنی می کرد .... وحالا آوینای ما فقط چند روز با یک سالگیش فاصله داره، دخترم! حالا نسبت به آخرین مطلبی که برات گذاشتم خیلی چیزا رو یاد گرفتی و می فهمی چیزایی رو که نباید دست بزنی می شناسی و تا بهشون نزدیک می شی برمی گردی  منتظری ما منعت کنیم یا مثلا چیزی رو می خوایم بهت می گیم بیار سعی می کنی بیاری.. خیلی از بازی ها رو بلدی و بازی با آلاو سودنارو خیلی دوست داری قاطی خنده هاشون می شی و از ته دلت می خندی ... جوراباتو سعی میکنی بپوشی وبعد از او...
7 بهمن 1392
1